به خودم میگویم:ابله'>ابله.
خودم بغض میکنم و از دست خودم به خیالت پناه میبرم.
پناه میبرم به خیال آغوشت. تنها در آنجاست که امنیت و لذت همزمان برایم تصور پذیر میشود.تصورت میکنم، صدایت میزنم، نامت را در لحظه های غم و لحظه های هم آغوشی با خویش. به جای تو خود را در آغوش میگیرم و به جای تو میگویم: مممممممممم.
صدایت لحظه ی گفتن: ممممممم. و چشمان گویایت. میبوسمت از دور در خیال. میبوسم پلک هایت را.
کاش...برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 137